کاش تنهایی را پشت دیوار جا می ذاشتم . کاش تنهایی ، شبها تنهایم می گذاشت ، صدای آمدنت سکوت را می شکست و مرا تازه می کرد . من باز متولد خواهم شد . لیلی ای بی مجنون کاش دستانت دستانم را می شناخت تا این چنین غریبانه پی مرهم نمی گشتم ، مرهمی برای زخمهای کهنه ی رازهای قلبم . راز هایی که با من در من متولد می شوند ، عشقی که پیدا در نهان است در من . راز هایی که با کسی نمی گویم جز مجنونی که برای لیلی بیابم . تنهایی مرا در چشمانم می شکند . کاش تنها نبودم
نوشته شده در تاریخ چهارشنبه 88/11/14 توسط عسل